هُو َالمُصَوِّر نُون وَالقَلَمِ وَ ما یَسطُروُن
راوی اندر برف و سرما ، نرم و خوش خوابیده بود
از زمانی که زمان ، او را زِ ما دزدیده بود
برف اما ، بر خلافِ خصلتِ دیرینهاش
بهرِ فرزند وطن ، یک مادرِ فهمیده بود
آنچنان او را در آغوشش گرفته گرم گرم
گویی آن سرو چمان را ، نیک خود زاییده بود
ابر ِ سرما ریزِ کردستان زعشقش سرخ فام
هان تو گویی از ازل ، گرما ز او باریده بود
الغرض آن نوگل ِ سیمین خطِ مشکین نگار
از زمانی دور در گهوارهاش ، خُسبیده بود
کاغذی در دستهایش ، نامهای پر رمز و راز
همچنان جام جهان بینی که خوش رخشیده بود
چامهای از عشق بازیهای او در جَیبِ یار
رشحهای مشحون زِ الطافی که حق ، بخشیده بود
چشمِ حَق بینش ، روایت میکند بس داستان
راستانی که ترازوی زمان ، سنجیده بود
آنچه هُو در جام جم میسُفت ، ما در خواب نیز
خود نمیدیدیم اما ، اوُ در آن خُم دیده بود
عهد در دستش چنان محکم تنیده ، گوییا
مالکی از زهر کین ، آن سان به خود پیچیده بود
تا نگردد فاش سِرِّ حق برای گرگها
از پی قیسِ مُسَهَّر ، رقعه را پوشیده بود
در بِحارِ وحشیِ موّاجِ کوهستانِ غرب
کام او انگار اما ، از عطش خشکیده بود !
نرگسِ مستش همی دل میسِتانْد از رود ، لیک
بعدِ سَقّایِ حَرم ، از آب ، او رنجیده بود
این پس از آن بود کو در آن غریبستانِ غَرب
سالها بهرِ وصالش ، بی امان جنگیده بود
نوبت دیدار ، وَه ، خوش خفت بر خاک دَرَش
شد عبارت آنچه در رویا ، مکرّر دیده بود
حتم از شوق وصالش ، لحظۀ هیجایِ عِشق
شمِ او بر مرگ ، از اعماق جان ، خندیده بود
این مُسَدَّس وصفِ حالِ برف و راوی شد از آنک
برف از آن وقت ، یارِ مادرِ غمدیده بود
این حکایتها نه هر آن ، دیده میشاید شدن
از برایِ رؤیتش ، گردون بسی چرخیده بود
قرنها باید که ساقی ، پردهای رنگین کِشَد
گونهای آن سان که از صبح ازل ، خود چیده بود
عصرها باید که این دوّارِ گردون خوش زَنَد
سورِنایی را که نایاش ، یک سرِ بُبریده بود !!
عُمرها باید که زاید مادر گیتی چنان
نسلهایی را که عشق از شورشان ، شوریده بود
"حامد" این شرح مُنظّم چون به خون دَر مینوشت
بیتها در عمق جانش ، از تَپِش تَفتیده بود !
تقدیم به شهید آقا سید حسن ، مجاهد عارف و رزمنده همچنان باشندۀ لشکر 27 محمد رسول الله (ص)
تقدیم به همه سپیدجامگان ارتفاعات کردستان و غرب
تقدیم به همه شهیدانی که در اوج گمنامی طی خفقان دوران ستمشاهی در میدان ژاله تهران ، به خاک و خون غلتیدند
شعر :سیّد حامد نسابه هفدهم شهریور 1401
با نگاهی به روایت سردار حسین کاجی–"کتاب خاطرات ماندگار"(خاطرات دفاع مقدس ) صفحه:194-192